فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 935

1. روی جانان مگر از دیدهٔ جانان بینی

2. یا مگر ز آینهٔ طلعت خوبان بینی

3. آن جمالی که فروغش کمر کوه شکست

4. کی توان از نظر موسی عمران بینی

5. باجابت نرسد تا تو تو باشی «ارنی»

6. «لن ترانی» شنوی موسی و حرمان بینی

7. گر تو در هستی او هستی خود در بازی

8. مشگل خویش در اینره همه آسان بینی

9. گم شو ای ذره در آن مهر که تا سر نهان

10. مو بمو فاش در آن زلف پریشان بینی

11. نیستی گیر و بمان طنطنه و هستی را

12. اولیا وار که تا دولت ایشان بینی

13. دل چه در باختی ای فیض ز جان هم بگذر

14. کز سر جان چه گذشتی همه جانان بینی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با دوست کنج فقر بهشتست و بوستان
* بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری
شعر کامل
سعدی
* همای گو مفکن سایه شرف هرگز
* در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد
شعر کامل
حافظ
* چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
* که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
شعر کامل
حافظ