غزل شمارهٔ 937
1. مست و بی پروا بیغما میروی
2. لا اوحش الله خوب و زیبا میروی
3. غارت جانهاست مقصود دلت
4. تا بعزم صید دلها میروی
5. میروی و همرهت دلهای ما
6. تا نه نپنداری که بی پا میروی
7. میروی و صد هزاران دل ز پی
8. در خیالت آنکه تنها میروی
9. میروی و شهر ویران میشود
10. شهر صحرا میشود تا میروی
11. شهر صحرا گشت و صحرا شهر شد
12. تا ز منزل سوی صحرا میروی
13. هم تماشای خودت خوشتر بود
14. گر بسیری یا تماشا میروی
15. جان و دل خواهم بقربانت کنم
16. یکنفس میایستی یا میروی
17. فیض در گرد رهت مشگل رسد
18. تند و تلخ و چست و زیبا میروی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده