فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 10

1. گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو را

2. فردای محشر هر کسی گیرد گریبان تو را

3. گر سوی مصرت بردمی خون زلیخا خوردمی

4. زندان یوسف کردمی چاه زنخدان تو را

5. سرمایهٔ جان باختم تن را ز جان پرداختم

6. آخر به مردن ساختم تدبیر هجران تو را

7. هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه‌ای

8. اما دل بشکسته‌ام نشکست پیمان تو را

9. هر گه که بهر کشتنم از غمزه فرمان داده‌ای

10. بوسیدم و بر سر زدم شاهانه فرمان تو را

11. گر خون پاکم را فلک بر خاک خواهد ریختن

12. حاشا که از چنگم کشد پاکیزه دامان تو را

13. گر بخت در عشقت به من فرمان سلطانی دهد

14. سالار هر لشگر کنم برگشته مژگان تو را

15. اشک شب و آه سحر، خون دل و سوز جگر

16. ترسم که سازد آشکار اسرار پنهان تو را

17. آشفته خاطر کرده‌ام جمعیت عشاق را

18. هر شب که یاد آورده‌ام زلف پریشان تو را

19. دانی کدامین مست را بر لب توان زد بوسه‌ها

20. مستی که بوسد دم به دم لبهای خندان تو را

21. زان رو فروغی می‌دهد چشم جهان را روشنی

22. کز دل پرستش می‌کند خورشید تابان تو را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل
* در دامنش آویز که با وی خبری هست
شعر کامل
عرفی شیرازی
* سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر
* دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
شعر کامل
سعدی
* جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست
* و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
شعر کامل
حافظ