فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 197

1. هر که در عشق چو من عاجز مضطر باشد

2. جای رحم است بر او گر همه کافر باشد

3. قاتلی خون مرا ریخت که مقتولش را

4. باز بر سر هوس ضربت دیگر باشد

5. گر صبا دم زند از مشک ختن عین خطاست

6. با دماغی که از آن طره معطر باشد

7. من ندانم که لب از وصف لبش بربندم

8. سخن قند همان به که مکرر باشد

9. مشت خاکم ز لحد رقص کنان برخیزد

10. وعده وصلش اگر در صف محشر باشد

11. پر کند سیل سرشکم ز میان بنیادش

12. گر میان من و او سد سکندر باشد

13. خم آن طرهٔ مشکین و دل مسکینم

14. مثل شهپر شاهین و کبوتر باشد

15. واقف از حال پراکنده‌دلان دانی کیست

16. دل جمعی که در آن جعد معنبر باشد

17. گر تو در مجلس فردوس نباشی ساقی

18. می ننوشم اگر از چشمهٔ کوثر باشد

19. در ره عشق اگر بخت فروغی این است

20. یار باید که جفاکار و ستمگر باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دی زمانی به تکلف بر سعدی بنشست
* فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* پیاز آمد آن بی هنر جمله پوست
* که پنداشت چون پسته مغزی در اوست
شعر کامل
سعدی
* اشک است غمگسار دل داغدیدگان
* شبنم کند خنک جگر گرم لاله را
شعر کامل
صائب تبریزی