فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 225

1. بر زلف تو باید که ره شانه ببندند

2. یا مشک‌فروشان در کاشانه ببندند

3. آن جا که تویی جای نظر بستن ما نیست

4. گو اهل نصیحت لب از افسانه ببندند

5. خرم دل قومی که به یاد لب لعلت

6. پیمان همه با گردش پیمانه ببندند

7. عیشی به از این نیست که از روی تو عشاق

8. برقع بگشاند و در خانه ببندند

9. بگشا گرهی از شکن جعد مسلسل

10. تا گردن یک سلسله دیوانه ببندند

11. بنمای به مرغان چمن دانهٔ خالت

12. تا دل به خریداری این دانه ببندند

13. شاید که به تحصیل تو ای گوهر شهوار

14. شاهان جهان همت شاهانه ببندند

15. کیفیت چشم تو کفاف همه را کرد

16. گو باده‌فروشان در میخانه ببندند

17. بیرون نرود رنج خمار از سر مردم

18. گر دیده از آن نرگس مستانه ببندند

19. اهل نظر از زلف تو خواهند کمندی

20. تا دست عدوی شه فرزانه ببندند

21. کوشنده محمدشه غازی که سپاهش

22. دست فلک از بازوی مردانه ببندند

23. ای شاه فروغی به تجلی گه آن شمع

24. مپسند رقیبان پر پروانه ببندند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درد از جهت تو عین داروست
* زهر از قبل تو محض تریاک
شعر کامل
سعدی
* نمی دانم چه خصمی با نوای بلبلان دارد
* که شبنم هر سحر در گوش گل سیماب می ریزد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بهر جائی که خون راند این تن پاک
* گیاه مهر، خواهد رستن از خاک
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی