فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 240

1. چون دم تیغ تو قصد جان ستانی می‌کند

2. بار سر بر دوش جانان زان گرانی می‌کند

3. چشم بیمار تو را نازم که با صاحب دلان

4. دعوی زورآوری در ناتوانی می‌کند

5. من غلام آن نظربازم که با منظور خود

6. شرح حال خویش را در بی زبانی میکند

7. حالتی در باغ او دارم که با من هر سحر

8. بلبل دستان‌سرا هم داستانی می‌کند

9. چون ننالد مرغ مسکینی که او را داده‌اند

10. دامن باغی که گل چین باغبانی می‌کند

11. من کجا و بزم آن شاهنشه اقلیم حسن

12. صعوه با شهباز کی هم آشیانی می‌کند

13. گر نه باد صبح دم در گلشن او جسته راه

14. برق آهم پس چرا آتش فشانی می‌کند

15. ساقیا من ده که آخر گنبد نیلوفری

16. ارغوانی رنگ ما را زعفرانی می‌کند

17. عافیت خواهی زمین بوس در می‌خانه باش

18. زان که می دفع بلای آسمانی می‌کند

19. رهروی از کعبه مقصود می‌جوید نشان

20. کاو وطن در کوی بی نام و نشانی می‌کند

21. عاشق صادق فروغی بر سر سودای عشق

22. نقد جان را کی دریغ از یار جانی می‌کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش سوختم از عشق تو تعجیل مکن
* گرچه عمری و بُوَد عادت عمر استعجال
شعر کامل
جامی
* نقد حیرتخانهٔ هستی صدایی بیش نیست
* ای عدم نامی به دست آورده‌ای موجود باش
شعر کامل
بیدل دهلوی
* به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
* ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
شعر کامل
سعدی