فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 244

1. ای خنده تو راهزن کاروان قند

2. ما نیش عشق خورده و لعل تو نوشخند

3. برخاست نیشکر که ز قد تو دم زند

4. از هم جدا جدا شد و ببریده بندبند

5. مردم سپند بر سر آتش نهند و تو

6. آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند

7. ماهی ندیده‌ام چو تو در چارسوی حسن

8. خودرای و خودنما، خودآرای خودپسند

9. بالا گرفت آه من از شمع قد تو

10. چون شعله‌ای که از سر آتش شود بلند

11. من مو به مو جراحت و جعد تو مشک بو

12. تو سر به سر ملاحت من خسته گزند

13. چشم از فراق روی تو در گریه تا به کی

14. دل ز اشتیاق موی تو در مویه تا به چند

15. عشاق را کشیده‌ای از زلف چین به چین

16. آفاق را گرفته‌ای از خم به خم کمند

17. جمعی اسیر آن سر زلفین تاب دار

18. شهری شهید آن خم ابروی تیغ بند

19. بیرون نمی‌رود غم لیلی به هیچ روی

20. عاقل نمی‌شود دل مجنون به هیچ بند

21. بر آن دو زلف دست فروغی نمی‌رسد

22. بی همت بلند خداوند هوشمند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای که دیدی قتل من در پای آن سرو سهی
* شحنه را ز این فتنه واقف کن که: قاتل می‌رود
شعر کامل
اوحدی
* هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
* دردا که این معما شرح و بیان ندارد
شعر کامل
حافظ
* ز مستی های شوق آن بلبل شوریده احوالم
* که نشناسد اگر صد بار بیند آشیانش را
شعر کامل
نظیری نیشابوری