فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 250

1. هر که را کار بدان چشم دل آزار بود

2. عجبی نیست گرش کشته شدن کار بود

3. شاهد ار می‌طلبی بر سر این کار ز من

4. نظم دربار شهنشاه جهاندار بود

5. من قوی پنجه و چشم تو ز بیماران است

6. کس شنیده‌ست قوی کشتهٔ بیمار بود

7. دانی از بهر چه شب تا به سحر بیدارم

8. چشم عاشق همه شب باید بیدار بود

9. من به جز چشم سیه مست تو کم تر دیدم

10. ترک مستی که پی مردم هشیار بود

11. کرده تا چشم تو از غمزه اسیرم گفتم

12. شیرگیری صف آهوی تاتار بود

13. کی کند در همه عمرش هوس آزادی

14. آن که در حلقهٔ زلف تو گرفتار بود

15. گر تو صیاد دل اهل محبت باشی

16. دام البته به از دامن گل‌زار بود

17. تو به هر جا که روی سنبل پر چین بر دوش

18. خاک مشکین شود و مشک به خروار بود

19. زین تطاول که دل از طرهٔ طرار تو دید

20. گر بدادش برسد شاه سزاوار بود

21. دادگر خسرو بخشنده ملک ناصردین

22. کافتاب فلکش حاجب دربار بود

23. گر نه منظور فروغی به حقیقت شاه است

24. پس چرا خاطر او مشرق انوار بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر سرایی را چراغی هست صائب در جهان
* خانه دل روشن از نور عبادت می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
* جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
شعر کامل
رهی معیری
* گلی دیدم نچیدم بامدادش
* دریغا چون شب آمد برد بادش
شعر کامل
نظامی