فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 303

1. چندین هزار صید فتد از قفای تو

2. هر گه که التفات کنی بر قفای خویش

3. امکان شکوه هست ز جور و جفای تو

4. شرم آیدم ز دعوی مهر و وفای خویش

5. دانی ز ناله بهر چه خاموش گشته‌ام

6. رشک آیدم به عالم عشق از صدای خویش

7. از شنعتی که محرم و بیگانه می‌زند

8. مگذر ز آشنای دیر آشنای خویش

9. یا لاف عاشقی بر معشوق خود مزن

10. یا با رضای او بگذر از رضای خویش

11. در شاه راه عشق مرو با هوای نفس

12. گر مرد این رهی بنه از سر هوای خویش

13. دردا که درد عشق مجال این قدر نداد

14. عشاق را که چاره کنند از برای خویش

15. ما را اگر فلک بگذارد به اختیار

16. بیرون ز کوی او نگذاریم پای خویش

17. فارغ نشد فروغی از آن شمع خانه‌سوز

18. تا آتشی ز ناله نزد در سرای خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
* که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید
شعر کامل
حافظ
* دارم این یک چشمه کار از پیر کنعان یادگار
* چشم را از گریه در راه عزیزان باختن
شعر کامل
صائب تبریزی
* من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
* که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
شعر کامل
سعدی