فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 307

1. خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک

2. برخیز پی جلوه که برداریم از خاک

3. از عکس رخت دامن آفاق گلستان

4. وز یاد لبت خاطر عشاق طربناک

5. هم زخم ز شست تو شود مایهٔ مرهم

6. هم زهر ز دست تو دهد نشهٔ تریاک

7. با چشم تو آسوده‌ام از فتنهٔ ایام

8. با خوی تو خوش فارغم از تندی افلاک

9. جور است که در جام فشانند به جز می

10. حیف است که بر خاک نشانند به جز تاک

11. در دیر مغان باده ننوشم به چه دانش

12. وز مغبچگان دیده بپوشم به چه ادراک

13. بر هر سر شاخی که زند برق محبت

14. نه شاخ به جا ماند و نه خار و نه خاشاک

15. گوشم همه بر نالهٔ زار دل خویش است

16. چون گوش جگرسوختگان بر اثر راک

17. فریاد که از دست گریبان تو ما راست

18. هم جامهٔ صدپاره، هم سینهٔ صد چاک

19. با این همه آبی که فروریختم از چشم

20. خاک سر کویت نشد از چهرهٔ من پاک

21. با بوس و کناری ز تو قانع نتوان شد

22. می ریز به پیمانه که مردیم ز امساک

23. مشکل برود زنده ز کوی تو فروغی

24. کایمن نتوان بودن از آن غمزهٔ بی‌باک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وفا مباد امیدم اگر به غیر تو است
* خراب باد وجودم اگر برای تو نیست
شعر کامل
مولوی
* باز رسیدیم ز میخانه مست
* باز رهیدیم ز بالا و پست
شعر کامل
مولوی
* گوید تا تو با تویی هیچ مدار این طمع
* جهد نمای تا بری رخت توی از این سرا
شعر کامل
مولوی