فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 361

1. از دشمنم چه بیم که با دوست هم دمم

2. وز اهرمن چه باک که با اسم اعظمم

3. دریا ترشحی بود از سیل گاه عشق

4. توفان نمونه‌ای بود از چشم پر نمم

5. یک جا خراب بادهٔ آن چشم پر خمار

6. یک سو اسیر حلقهٔ آن زلف پر خمم

7. نومید من که در قدم یار، بی‌نصیب

8. محروم من که در حرم دوست محرمم

9. او گر به حسن در همه گیتی مسلم است

10. من هم به خیل سوختگان آتشین دمم

11. با خاک مقدم تو چه منت ز افسرم

12. با لعل دلکش تو چه حاجت به خاتمم

13. از تیر غمزهٔ تو جگر خون و سینه چاک

14. وز تار طرهٔ تو دگرگون و درهمم

15. تا لشکر خطت پی خونم کشید تیغ

16. سر کردهٔ مصیبت و سر خیل ماتمم

17. تا دست من به خاتم لعلت رسیده‌است

18. منت خدای را که سلیمان عالمم

19. در من ببین جمال خود ای آفتاب چهر

20. کز صیقل خیال تو آیینهٔ جمم

21. پیوند دوستداری من سست کی شود

22. سختم بکش که بر سر پیمان محکمم

23. تا جان پاک در قدمت کرده‌ام نثار

24. در کوی عشق بر همه پاکان مقدمم

25. تا بر لبم گذشته فروغی ثنای شاه

26. ایمن ز هر ملالم و فارغ ز هر غمم

27. تاج سر ملوک محمد شه دلیر

28. کز روزگار دولت او شاد و خرمم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
* نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را
شعر کامل
صائب تبریزی
* حال عشاق تو گلهای گلستان دانند
* که به سودای رخت جامه درانند هنوز
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بال پروانه اگر پاس ادب را می داشت
* شمع پیراهن فانوس چرا می پوشید؟
شعر کامل
صائب تبریزی