فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 38

1. آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را

2. بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را

3. رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست جور او

4. دوخته‌ام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را

5. کشتهٔ عشق را لبش داده حیات تازه‌ای

6. ورنه کسی نیافتی زندگی دوباره را

7. با همه بی‌ترحمی باز به رحمت آمدی

8. لختی اگر شمردمی زحمت بی شماره را

9. ز آه شررفشان من نرم نمی‌شود دلش

10. آتش من نمی‌کند چارهٔ سنگ خاره را

11. تا ننهی وجود خود بر سر کار بندگی

12. خواجه ما نمی‌خرد بندهٔ هیچ‌کاره را

13. خنجر خون‌فشان بکش، آنگه استخاره کن

14. از پی قتل من ببین خوبی استخاره را

15. چند ز دود آه خود، شب همه شب، فروغیا

16. تیره کنم رخ فلک، خیر کنم ستاره را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
* وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
* تا لاله مگر روزی سر برزند از خاکم
شعر کامل
هلالی جغتایی
* صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
* عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
شعر کامل
حافظ