فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 385

1. آخر از کعبه مقیم در خمار شدیم

2. به یکی رطل‌گران سخت سبک سار شدیم

3. عالم بی خبری طرفه بهشتی بوده‌ست

4. حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم

5. دست غیبت ار بدرد پردهٔ ما را نه عجب

6. که چرا باخبر از پردهٔ اسرار شدیم

7. بلعجب نیست اگر شعبده‌بازیم همه

8. که به صد شعبده زین پرده پدیدار شدیم

9. مستی من به نظر هیچ نیامد ما را

10. تا خراب از نظر مردم هشیار شدیم

11. جذبهٔ عشق کشانید به کیشی ما را

12. که ز هفتاد و دو ملت همه بیزار شدیم

13. بندهٔ واهمه بودیم پس از مردن هم

14. خواجه پنداشت که آسوده ز پندار شدیم

15. کار شد تنگ چنان بر دل بیچارهٔ ما

16. کز پی چاره بر غیر به ناچار شدیم

17. تا از آن طرف بناگوش چراغ افروزیم

18. چه سحرها که بدین واسطه بیدار شدیم

19. لعل و زلفش سر دل جویی ما هیچ نداشت

20. وه که بی‌بهره هم از مهره هم از مار شدیم

21. نقد جان بر سر سودای جنون باخته‌ایم

22. ایمن از وسوسهٔ عقل زیان کار شدیم

23. پا کشیدیم فروغی ز در مسجد و دیر

24. فارغ از کشمش سبحه و زنار شدیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قصّۀ سوز دل پروانه را از شمع پرس
* شرح آن آتش نداند جز زبانی سوخته
شعر کامل
جامی
* ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
* از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
شعر کامل
حافظ
* یوسف از غیرت آن نرگس نیلوفر رنگ
* رفت تا مصر که در نیل زند پیراهن
شعر کامل
صائب تبریزی