غزل شمارهٔ 399
1. شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن
2. قفا خوردن، پی افشردن، جفا بردن، وفا کردن
3. کمال کامرانی در محبت چیست میدانی
4. بتی را پادشاهی دادن و خود را گدا کردن
5. به چشم پاک بنگر مجمع پاکیزهرویان را
6. که در کیش نظربازان، خطا باشد خطا کردن
7. حضورت گر نبودهاست آن خم ابروی محرابی
8. نماز کردهات را راستی باید قضا کردن
9. قیامت قامتی با صدهزاران ناز میگوید
10. که می باید قیامت را از این قامت بنا کردن
11. دلا باید گرفتن دامن بالا بلندی را
12. تن آسوده را چندی گرفتار بلا کردن
13. مبارک طلعتی تا میرسد از دور میگویم
14. که صبح عید نوروز است میباید صفا کردن
15. ز دیوان قضا تا چند خواهد شد نصیب من
16. ز کوی دوست رفتن، چشم حسرت بر قفا کردن
17. وجودم در حقیقت زندهٔ جاوید خواهد شد
18. که باید روی جانان دیدن و جان را فدا کردن
19. محب صادق از جانان به جز جانان نمیخواهد
20. که حیف است از خدا چیزی تمنا جز خدا کردن
21. چنان با تار زلف بسته دل پیوند الفت را
22. که نتوان یک سر مویش ز یکدیگر جدا کردن
23. فروغی را مگر گویا کند آن منطق شیرین
24. وگرنه هیچ نتواند ثنای پادشا کردن
25. خدیو نکته پرور ناصرالدین شاه معنیدان
26. که کام نکته سنجان را ازو باید روا کردن
27. بلنداختر شهنشاهی که درگاه جلالش را
28. گهی باید دعا گفتن، گهی باید ثنا کردن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده