فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 420

1. خونم بتی ریخت کش داده بی چون

2. مژگان خون ریز در ریزش خون

3. بی باده دیدی چشمان سرمست

4. بی می شنیدی لبهای میگون

5. در عهد زلفش یک جمع شیدا

6. در دور چشمش یک شهر مفتون

7. چشم و لب او هر سو گرفته‌ست

8. شهری به نیرنگ، خلقی به افسون

9. خوبان نشینند در خانه از شرم

10. هر گه که آید از خانه بیرون

11. دل برده از من سروی که دارد

12. بالای دلکش، رفتار موزون

13. خون از دل من هر شب روان است

14. تا طره‌اش داشت قصد شبیخون

15. هر لحظه گردد در ملک خوبی

16. حسن تو بی‌حد، عشق من افزون

17. کاری که او کرد با من فروغی

18. هرگز نکرده‌ست لیلی به مجنون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به گفتگو نتوان اهل حال شد صائب
* خموش باش و سخن را مکن دراز اینجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
* به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
شعر کامل
سعدی
* بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
* باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
شعر کامل
حافظ