فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 462

1. سر از کمند نپیچم اگر تو صیادی

2. رخ از هلاک نتابم اگر تو جلادی

3. نکرده چاره مکر تو هیچ مکاری

4. نبرده پنجهٔ شید تو هیچ شیادی

5. گه از سلاسل لیلی کمند مجنونی

6. گه از شمایل شیرین بلای فرهادی

7. به طرف بام قدم نه که شرم خورشیدی

8. به صحن باغ گذر کن که رشک شمشادی

9. نه گریه داد مرا بی رخ تو تسکینی

10. نه ناله کرد مرا در غم تو امدادی

11. نه داد شیخ شنیدی، نه نامه راهب

12. فغان که گوش ندادی به هیچ فریادی

13. ز ناتوانی ما کی خبر توانی شد

14. که در کمند قوی پنجه‌ای نیفتادی

15. از آن به بند تو آزادگان گرفتارند

16. که غیرت مه تابان و سرو آزادی

17. ز زلف و چشم تو معلوم می‌توان کردن

18. که آفت بشر و فتنه پری زادی

19. ز سیل گریه ما سست شد اساس دو کون

20. تو ای بنای محبت چه سخت بنیادی

21. فروغی آن مه تابان مگر مراد تو داد

22. که داد صورت و معنی به شاعری دادی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
* چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
شعر کامل
حافظ
* آسوده گر از سنگ شد، از ارّه جدا نیست
* نخلی که درین باغ، ثمر هیچ ندارد
شعر کامل
حزین لاهیجی
* شکرانه‌ای که شاه نکویان شدی به حسن
* می‌باید التفات به حال گدا کنی
شعر کامل
فروغی بسطامی