فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 477

1. دیدم جمال قاتل در وقت جان سپاری

2. دادم تسلی دل در عین بی قراری

3. خواری کشان حسنش گلهای بوستانی

4. شوریدگان عشقش مرغان شاخساری

5. شاخ گلی که آبش از جوی دیده دادم

6. دورم ز خویشتن کرد با صد هزار خواری

7. دوش آن مهم به تندی می‌زد به تیغ و می گفت

8. کاین است دوستان را پاداش دوستاری

9. خون آبه جگر بود کز چشم تر فشاندم

10. نقشی که بر درش ماند از من به یادگاری

11. گیرم طبیب وقتی احوال من بپرسد

12. کی در شمارش آید دردم ز بی شماری

13. نومیدیم به حدی است در عالم محبت

14. کز ایزدم نمانده‌ست چشم امیدواری

15. باد صبا رسانید خاکسترم به کویش

16. بر کام خود رسیدم اما ز خاکساری

17. دادیم جان ولیکن آسودگی ندیدیم

18. ما را به هیچ حالت فارغ نمی‌گذاری

19. تا خار او خلیده ست در پای دل فروغی

20. چشمم گرو کشیده‌ست با ابر نوبهاری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر جامه که بر قامت عشاق بریدند
* عشق تو به سر پنجه قدرت کفنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
* گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
شعر کامل
حافظ
* رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
* وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
شعر کامل
حافظ