فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 494

1. گر چه آن زلف سیه را تو نمی‌لرزانی

2. پس چرا نافهٔ چین است بدین ارزانی

3. چون دو زلف تو پراکنده و سرگردانم

4. که تو یک بار مرا گرد سرت گردانی

5. مار زلفین بتان حلقه به رخسار زند

6. زلف چون مار تو چنبر زده بر پیشانی

7. خلقی از روی تو در کوچهٔ بی آرامی

8. جمعی از موی تو در حلقهٔ بی سامانی

9. مو به مویم زخم موی تو در پیچ و خم است

10. هیچ کس موی ندیده‌ست بدین پیچانی

11. هر که لبهای تو را چشمهٔ حیوان شمرد

12. بی‌نصیب است هنوز از صفت انسانی

13. گیرم از پرده شد آن صورت زیبا پیدا

14. حاصل دیده من چیست به جز حیرانی

15. خون بها دادن یک شهر بسی دشوار است

16. دوستان را نتوان کشت بدین آسانی

17. گفتمش در ره جانانه چو باید کردن

18. زیر لب خنده زنان گفت که جان افشانی

19. دایم ای طره حجاب رخ یاری گویا

20. نایب حاجب دربار شه ایرانی

21. خسرو مملکت آرای ملک ناصر دین

22. که کمر بسته به آبادی هر ویرانی

23. دوش برده‌ست دل از دست فروغی ماهی

24. که فروغ رخش افتاده به هر ایوانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب مردان خدا روز جهان افروزست
* روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
شعر کامل
سعدی
* کشید از دامن معشوق دست از بیم رسوایی
* همین تقصیر بس تا دامن محشر زلیخا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* دل آگاه در پیری زغفلت بیش می لرزد
* که وقت صبح اکثر شبروان را خواب می آید
شعر کامل
صائب تبریزی