غزل شمارهٔ 86
1. تو و آن قامتی که موزون است
2. من و این طالعی که وارون است
3. تو و آن طرهای که مفتول است
4. من و این دیدهای که مفتون است
5. تو و آن پیکری که مطبوع است
6. من و این خاطری که محزون است
7. تو و آن پنجهای که رنگین است
8. من و این سینهای که کانون است
9. تو و آن خندهای که نوشین است
10. من و این گریهای که قانون است
11. تو و آن نخوتی که بیحد است
12. من و این حسرتی که افزون است
13. تو و رویی که لمعهٔ نور است
14. من و چشمی که چشمهٔ خون است
15. تو و زلفی که عنبر ساراست
16. من و اشکی که در مکنون است
17. من و خون دلی که مقسوم است
18. تو و لعل لبی که میگون است
19. من ندانم غم فروغی چیست
20. تو نپرسی که خستهام چون است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده