غزل شمارهٔ 21
1. دل شکسته من آهش ار اثر دارد
2. دعاکنم که خدایش شکستهتر دارد
3. ز سیم اشک و زر چهرهام توان دانست
4. که شهر عشق گدایان معتبر دارد
5. مراست خانه بیابان و دل ز خون دریا
6. تو عشق بین که مرا میر بحر و بر دارد
7. دلم به زلف تو آهی کشید و جانم سوخت
8. درست شدکه به شب آه دل اثر دارد
9. به چشم سرمه کشد یارب این بلای سیاه
10. ز بهر مردم مسکین چه در نظر دارد
11. بدین امید دلم در رهت به خاک افتاد
12. که خم شود سر زلفت ز خاک بر دارد
13. چنین که زلف تو از ناز سر فکنده به پیش
14. محققست که بس فتنه زیر سر دارد
15. سخن ز سنبل و نرگس مگوی قاآنی
16. که زلف و چشم بتان حالت دگر دارد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده