غزل شمارهٔ 30
1. شب دوشین که مرا لب به لب نوشین بود
2. شب که از عمر شمردیم شب دوشین بود
3. گاه لب بر لب جانانه و گه بر لب جام
4. تا دم صبح مرا کار به شب دوش این بود
5. نوعروسیست جهیزش همه شادی و نشاط
6. دختر زر نتوان گفت گران کابین بود
7. شوق آن ماه روان از مژهام پروین داشت
8. کار چشمم همه شب با مه و با پروین بود
9. کس نداند که چه دیدم من از آن گردش چشم
10. مگر آن صعوه که در صیدگه شاهین بود
11. گاه در دامن و آغوش من آن خرمن گل
12. گاه در گردنم آن سلسلهٔ مشکین بود
13. ریخت خونم به جفا یار و خوشم قاآنی
14. که مرا کامی اگر بود به عالم این بود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده