قصیدهٔ شمارهٔ 29 - وله ایضاً فی مدحه
1. چه جوهرست کههست اعتبار آتش و آب
2. چه گوهرست که زیبد نگار آتش و آب
3. چه لعبتست که چون کودکانش مادر دهر
4. نموده تربیت اندر کنار آتش و آب
5. دوام دولت و دین و ثبات چرخ و زمین
6. قرار خاک و هوا و مدار آتش و آب
7. مگر توگویی معمار چرخکرده بنا
8. شگفت بارهیی اندر دیار آتش و آب
9. چهساحریستکه فوجیضعیفمورچگان
10. نمیروند برون از حصار آتش و آب
11. سمندرست همانا درست یا خرچنگ
12. کهگشتهاند ز هرگوشه یار آتش و آب
13. به نیکخواه بود آب و بر عدو آتش
14. بلی به دهر بود پردهدار آتش و آب
15. گهیش مهد تقاضا بودگهی دامن
16. که شیرخواری هست از تبار آتش و آب
17. سبب تماثل با وی بود وگرنه چرا
18. به خاک و باد بود افتخار آتش و آب
19. شکار وی نبود غیر صید جان آری
20. نکو نباشد جز جان شکار آتش و آب
21. به راستیکه نزیبد نشیمنش به جهان
22. به غیر دست خداوندگار آتش و آب
23. ابوالشجاع بهادر حسن شه آنکه بود
24. حسام سر فکنش پیشکار آتش و آب
25. بهقهر و لطف چنان آب آب و آتش برد
26. که باد و خاک بود مستجار آتش و آب
27. ز سیر خنگش کز تندباد برده گرو
28. شد از زمین به فلک زینهار آتش و آب
29. تبارکالله از آن باد سیرخاک سکون
30. که در زمانه بود یادگار آتش و آب
31. زکین و مهر تو هر لحظه در خروش آیند
32. دلم بسوزد بر روزگار آتش و آب
33. یکی به قهرتو ماند یکی به رحمت تو
34. بلی عبث نبود اقتدار آتش و آب
35. به خشم و لطف تو اندک تشابهی دارد
36. وگرنه از چه بود اشتهار آتش و آب
37. اگر به رشتهٔ لطفت نبود پیوسته
38. گسسته بود ز هم پود و تار آتش و آب
39. چنان ز آتش و آبم به موزه سنگ فتاد
40. که کیک افکنم اندر ازار آتش و آب
41. الا به دور جهان تا که تیر و تیغ ترا
42. همی قضا شمرد در شمار آتش و آب
43. ز تیر و تیغ تو کز آب و آتش افزونست
44. همیشه باد عدو خاکسار آتش و آب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده