قصیدهٔ شمارهٔ 296 - فی المدیحه
1. حبذا تشریف شاهشاه دریا آستین
2. مرحبا اندام جانافروز صدر راستین
3. لو حشالله خلعتی بر یک فلک شوکت محیط
4. مرحباالله پیکری با یک جهان رحمت عجین
5. خلعتی تهلیلگو از حیرتش مهر منیر
6. پیکری تسبیحخوان از عزتش چرخ برین
7. خلعتی رایات نورش بر یمین و بر یسار
8. پیکری آیات مجدش بر یسار و بر یمین
9. خلعتی کز بس ضیابر آفتاب آرد شکست
10. پیکری کز بس بها بر آسمان نازد زمین
11. خلعتی خورشیدوار آرایش ملک جهان
12. پیکری طوبی صفت پیرایهٔ خلد برین
13. خلعتی از نور او بدر فروزان شرمسار
14. پیکری از نور او مهر درخشان شرمگین
15. خلعتی از رشک ار در پیکر ناهید تاب
16. پیکری از تاب او بر چهرهٔ خورشید چین
17. خلعتی از فرهی خجلت ده بدر منیر
18. پیکری از روشنی رونق بر درّ ثمین
19. خلعتی نه حجّتی از رحمت پروردگار
20. پیکری نه آیتی از قدرت جانآفرین
21. خلعتی نه سایهیی از شهپر روحالقدس
22. پیکری نه مایهیی از طینت روحالامین
23. خلعتی کش پیکری شایسته شاید آنچنان
24. پیکریکش خلعتی بایسته باید این چنین
25. خلعت شاهنشهگیهان فریدون جهان
26. پیکر فرمانده کشور منوچهر مهین
27. داور اقلیم جم فرمانده ملک عجم
28. غوث ملت، کهف دولت، صدر دنیا، بدر دین
29. هرکجابادی ز خشمشمهرگان درمهرگان
30. هرکجاذکری ز لطفش فرودین در فرودین
31. از هراسش یک جهان دشمن نفیر اندر نفیر
32. از نهیبش یک زمین لشکر حنین اندر حنین
33. از قدش وصفی خیابان در خیابان نارون
34. از رخش مدحی گلستان در گلستان یاسمین
35. موکبش در دشت هیجا چون کمان اندر کمان
36. لشکرش در روز غوغا چونکمین اندرکمین
37. قیروان تا قیروان ترکان غریو اندر غریو
38. باختر تا باختر گردان انین اندر انین
39. بسته خم کمندش در وغا یال ینال
40. خسته نوک پرندش روزکین ترگ تکین
41. گرز او در چنگ او البرز در بحر محیط
42. برز او بر خنگ او الوند بر باد بزین
43. با خطابش صبح صادق تابد از شام سیاه
44. باعتابش نار سوزان خیزد از ماء معین
45. هرکجا شستش به تیر دال پریابد قران
46. هرکجا دستش به تیغ جان شکر گردد قرین
47. درفلک از سهم گردد چون سها پنهان سهیل
48. در رحم از بیم گردد چون جرس نالان جنین
49. خاک راهش مر قمر را در فلک خاک عذار
50. داغ مهرش مر جبین را در رحم نقش جبین
51. نی بهغبراز سیمو زر یکتن درایامش ملول
52. نی به غیر از بحر و کان یکدل در ایامش حزین
53. چون به خشم آید نماید قهر جانفرسای او
54. بیش از جدوار و نیش از نوش و زهر از انگبین
55. قدر او قصری رفیع و حزم او حصنی منیع
56. جاه او ملکی وسیع و فکر او سوری متین
57. مهر از آن برگنبد خاکستری دارد مقام
58. کاو همی از شرم رایش گشته خاکستر نشین
59. گر پناهدحاسد از خشمش به صد حصن بلند
60. ور گریزد دشمن از قهرش به صد سور رزین
61. از کمندش سر نیارد تافت در میدان رزم
62. از پرندش جان نخواهد برد در مضمار کین
63. مینبخشد نفع در دفع اجل سدّ سدید
64. میندارد سود در طرد قضا حصن حصین
65. داد بخشاد او را ای آنکه افتد روز جنگ
66. از غریو کوست اندر گنبد گردان طنین
67. صدرهٔ بخت ترا بیجادهٔ خورشیدگوی
68. خاتم قدر ترا فیروزه گردون نگین
69. مر به شکر آنکه شد از یمن بخت آراسته
70. قامت موزونت از تشریف شاه راستین
71. ز اقتضای جود عام وز اختصاص لطف خاص
72. هم به تشریفی رهی را میتوان کردن رهین
73. خلعتت را زیب تن سازند خلق از فخر و من
74. سازمش تعویذ جان از هول روز واپسین
75. تا که راز سرمدی را درک نتواند گمان
76. تا که ذات ایزدی را فهم نتواند یقین
77. آنی ازساعات عمرتهرچه درگیتی شهور
78. روزی از ایام بختت هرچه در عالم سنین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده