شمارهٔ 18
1. یکی بود به نظر نیستی و هستی ما
2. تفاوتی نبود در خمار و مستی ما
3. به میپرست مزن طعنه زآنکه کمتر نیست
4. ز میپرستی او خویشتنپرستی ما
5. بود به دیده نادیده برگ کاه چون کوه
6. بلند قدر نماید فلک ز پستی ما
7. گذشت موسم اندوه و وقت عیش آمد
8. رسید نوبت ایام تنگدستی ما
9. عجب که روز جزا هم توان عمارت کرد
10. خرابکرده عشق است ملک هستی ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده