شمارهٔ 210
1. باده گر فردا خورم، عالم کنون پر میشود
2. تا شده جامم تهی، صد دل ز خون پر میشود
3. پیش ازان کز بیخودی بر تن درم پیراهنی
4. عالم از رسواییام بنگر که چون پر میشود
5. کی به گلچیدن چو بیدردان به گلشن میروم؟
6. تا مرا دامن ز اشک لالهگون پر میشود
7. ساغرم بر کف تهی و سر پر از سودای خام
8. حیرتی دارم که چون ظرف نگون پر میشود؟
9. چون صباح عید، رندان شیشهها پر مِی کنند
10. دیده ما هم ز خون بهر شگون پر میشود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده