شمارهٔ 268
1. هنوزم از مژه، کار سحاب میآید
2. هنوز دجله به چشمم سراب میآید
3. ز دل به جز کف خاکستری نماند و هنوز
4. نفس ز سینه چو دود از کباب میآید
5. به آفتاب هم این خیرگی گمانم نیست
6. که با فروغ رخت از نقاب میآید
7. کسی که دی ز مقیمان کعبه بود، امروز
8. ز راه میکده مست و خراب میآید
9. کسی که رفته به دریای عشق، میداند
10. که کار سیل ز یک قطره آب میآید
11. درین محیط ز انداز موج دانستم
12. که بر سفینه شکست از حباب میآید
13. نسیم زلف تو بر گل وزیده پنداری
14. که بوی نافه چین از گلاب میآید
15. ز ره به وعده وصل بتان مرو قدسی
16. که تشنه با لب خشک از سراب میآید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده