قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 293

1. گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش

2. گیرد از غیرت من، ابر چو دریا سر خویش

3. با خیال تو چو شب دست در آغوش کنم

4. صبح با مهر ز یک جیب برآرم سر خویش

5. تا به کی منت صیاد، چرا چون طاووس

6. صورت حلقه دامی نکشی بر پر خویش؟

7. آخر از پهلوی دل گشت چراغم روشن

8. اخگری بود مرا در ته خاکستر خویش

9. خشت برداشته بود از سر خم پیر مغان

10. جرم من بود که در خون نزدم ساغر خویش

11. تیره‌تر باید ازین اختر من، معذورم

12. گر شکایت کنم از تیرگی اختر خویش

13. گر به دوزخ برمش، منت آتش نکشد

14. دل که چون لاله به خون داغ کند پیکر خویش

15. قدسی ار بوالهوسی راه زلیخا نزدی

16. روی یوسف ننمودی به ملامتگر خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مردم آزار محال است خجالت نکشد
* که نمک آب شود چون به جراحت گذرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست
* که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
شعر کامل
سعدی
* نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
* شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
شعر کامل
حافظ