شمارهٔ 386
1. به خون خوردن جدا زان لعل شکربار میسازم
2. ز مژگان خون دل میریزم و ناچار میسازم
3. نیم بلبل که گل همدم هر خار و خس بینم
4. ز رشک غیر، با محرومی دیدار میسازم
5. تو لذتدوستی دشمن، علاج درد خود میجو
6. که من با چشم پرخون و دل افگار میسازم
7. ازان ترسم که بازت بیوفا خوانند بیدردان
8. وگرنه من بدین ناکامی بسیار میسازم
9. تو و سجاده و تسبیح با صد عیب در باطن
10. که من همچون برهمن فاش با زنار میسازم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده