شمارهٔ 414
1. بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا کن
2. دلم را طاقت غم ده، سرم را گرم سودا کن
3. شب تنهاییام مشرق ز یادش رفته، ای گردون
4. رهی دیگر برای مطلع خورشید پیدا کن
5. گل خودروی من، آهنگ سیر بوستان دارد
6. برو ای دیده و در چشم نرگس خویش را جا کن
7. مرا خوانی به بزم خود، دهی پهلوی غیرم جا
8. خسک در دیدهام ریزی و گویی گل تماشا کن
9. اگر خواهی که ره بیرون بری از شام تنهایی
10. برو چون آسمان هر صبح خورشیدی مهیا کن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده