قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 417

1. تا به کی چون ماه در مشکین نقاب افروختن

2. زلف یک سو کن که بیند آفتاب، افروختن

3. بس که اشک گرم از دامان مژگان ریختم

4. عرف شد در عهد ما آتش ز آب افروختن

5. هرکه از عشق منش پرسد، کند انکار، لیک

6. می‌کند خاطرنشانش در نقاب افروختن

7. ما چو خم از باده لبریز و همان بر حال خویش

8. تنگ ظرفان و به یک جام شراب افروختن

9. بی مه روی تو باشد کار ما شب تا به روز

10. از هجوم اشک، مژگان چون شهاب افروختن

11. بی مه روی تو باشد کار ما شب تا به روز

12. از هجوم اشک، مژگان چون شهاب افروختن

13. یافتی در بزم وصلش راه، قدسی زیبدت

14. آتش غیرت به جان شیخ و شاب افروختن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از توکل در حنا مگذار دست سعی را
* قفل روزی گر کلیدی دارد ابرام است وبس
شعر کامل
صائب تبریزی
* جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
* غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
شعر کامل
سعدی
* رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
* گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
شعر کامل
حافظ