شمارهٔ 71
1. از خارخار وصل گلم دل فگار نیست
2. محرومیام گلیست کش آسیب خار نیست
3. بیبهره نیست چشم هوس هم ز نور حسن
4. آیینه را به روی بد و نیک کار نیست
5. خورشید هیچکاره بود در دیار تو
6. این عرصه بیش جلوهگه یک سوار نیست
7. چون آفتاب با همه صافم ز دوستی
8. بر روی هیچ آینه از من غبار نیست
9. احوال من در آینه روشن نمیشود
10. حال درون ما ز برون آشکار نیست
11. دانسته بگذرم ز خوشیهای خود مرا
12. دیگر دماغ ناخوشی روزگار نیست
13. جسمم غبار گشت و درآمیخت با نسیم
14. فرسودم و هنوز ز عشقم قرار نیست
15. قدسی ز رحم نیست گرت هجر دیر کُشت
16. داند که کشتنی بتر از انتظار نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده