غزل شمارهٔ 109
1. دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
2. ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
3. صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
4. پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
5. سوی من وحشی صفت عقل رمیده
6. آهوروشی کبک خرامی نفرستاد
7. دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
8. و از آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
9. فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
10. دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
11. چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
12. هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
13. حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
14. گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده