حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 211

1. دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

2. تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود

3. رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی

4. جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود

5. جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست

6. و آتش چهره بدین کار برافروخته بود

7. گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم

8. که نهانش نظری با من دلسوخته بود

9. کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل

10. در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود

11. دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت

12. الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود

13. یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد

14. آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

15. گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ

16. یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
* به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
* زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
شعر کامل
حافظ
* مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام
* تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی