غزل شمارهٔ 322
1. خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
2. به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
3. اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم
4. به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
5. امید در شب زلفت به روز عمر نبستم
6. طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم
7. به شوق چشمه نوشت چه قطرهها که فشاندم
8. ز لعل باده فروشت چه عشوهها که خریدم
9. ز غمزه بر دل ریشم چه تیر ها که گشادی
10. ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم
11. ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری
12. که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم
13. گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه
14. که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم
15. چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی
16. که پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم
17. به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ
18. که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده