حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 358

1. غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم

2. دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

3. به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت

4. چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بینم

5. ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر

6. چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بینم

7. نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار

8. که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم

9. بدین دو دیده حیران من هزار افسوس

10. که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم

11. قد تو تا بشد از جویبار دیده من

12. به جای سرو جز آب روان نمی‌بینم

13. در این خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد

14. ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم

15. نشان موی میانش که دل در او بستم

16. ز من مپرس که خود در میان نمی‌بینم

17. من و سفینه حافظ که جز در این دریا

18. بضاعت سخن درفشان نمی‌بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ببین ای پند گو آه من و بر مجمع دیگر
* چراغ خویش روشن کن که اینجا باد می‌آید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* چون ترک من سپاه حبش بر ختن زند
* از مشک سوده سلسله بر نسترن زند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* برخیز که در سایه سروی بنشینیم
* کان جا که تو بنشینی بر سرو قیامست
شعر کامل
سعدی