غزل شمارهٔ 381
1. گر چه ما بندگان پادشهیم
2. پادشاهان ملک صبحگهیم
3. گنج در آستین و کیسه تهی
4. جام گیتی نما و خاک رهیم
5. هوشیار حضور و مست غرور
6. بحر توحید و غرقه گنهیم
7. شاهد بخت چون کرشمه کند
8. ماش آیینه رخ چو مهیم
9. شاه بیدار بخت را هر شب
10. ما نگهبان افسر و کلهیم
11. گو غنیمت شمار صحبت ما
12. که تو در خواب و ما به دیده گهیم
13. شاه منصور واقف است که ما
14. روی همت به هر کجا که نهیم
15. دشمنان را ز خون کفن سازیم
16. دوستان را قبای فتح دهیم
17. رنگ تزویر پیش ما نبود
18. شیر سرخیم و افعی سیهیم
19. وام حافظ بگو که بازدهند
20. کردهای اعتراف و ما گوهیم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده