حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 59

1. دارم امید عاطفتی از جانب دوست

2. کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

3. دانم که بگذرد ز سر جرم من که او

4. گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست

5. چندان گریستم که هر کس که برگذشت

6. در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست

7. هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان

8. موی است آن میان و ندانم که آن چه موست

9. دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت

10. از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست

11. بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد

12. با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست

13. عمریست تا ز زلف تو بویی شنیده‌ام

14. زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

15. حافظ بد است حال پریشان تو ولی

16. بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح
* تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند
شعر کامل
صائب تبریزی
* هرچند به عشرت گذرد فرصت پیری
* ایّام جوانی نتوان کرد فراموش
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* بر سر بالین طبیب از نالهٔ من زار شد
* از برای صحت من آمد و بیمار شد
شعر کامل
هلالی جغتایی