قصیده شمارۀ 16 : مدح امیر مؤمنان علیه السلام
1. غم چو در سینه لنگر اندازد
2. دیده در موج خون در اندازد
3. از غبار دلم، قضا وقتی ست
4. طرح دنیای دیگر اندازد
5. هوس توبه تا به کی در عشق
6. عقل بی مغز، در سر اندازد؟
7. نشود خشک، دامن تَرِ من
8. گر به خورشید محشر اندازد
9. چند ای بی وفا به سینۀ من
10. رشک اغیار، خنجر اندازد؟
11. تیغ نازت می خمار شکن
12. بوالهوس را به ساغر اندازد
13. چون صراحی به دست باده کشان
14. دیده ام آب احمر اندازد
15. غم گران گشته است، ناله کجاست
16. تاغباری به صرصر اندازد؟
17. مدّتی دست داشتم بر دل
18. عاشقی تا چه در سر اندازد
19. ترسم اکنون ز تنگنای دلم
20. صبر را رخت بر در اندازد
21. نه حریف سپهر کج نقشم
22. قرعه بر نام دیگر اندازد
23. این دغل پیشه، تا به کی هر دم
24. کعبتینی به ششدر اندازد؟
25. سینه ام انتقام گردون را
26. گر به آه دلاور اندازد
27. رُمح الماس فعل آتش رنگ
28. چُست بر جای محور اندازد
29. از که نالم که، خوی خیره مرا
30. زنده در کام اژدر اندازد؟
31. کو فنا تا فزون کند قَدرم؟
32. مرده را، بحر بر سر اندازد
33. دیده غمّاز گشته، می ترسم
34. اشکم از چشم دلبر اندازد
35. عشوه مُهر لبم اگر شکند
36. شکوه، غوغای محشر اندازد
37. مدّتی شد که دل ز ضعف امید
38. قرعه، بر وصل کمتر اندازد
39. عشق کو کز میان خوف و رجا
40. کار دل را به داور اندازد؟
41. نور یزدان علی که بر فرقم
42. سایۀ ذرّه پرور اندازد
43. آن خلیل آیتی که خار رهش
44. گل به دامان آزر اندازد
45. آن مسیحا عبارتی که ز نطق
46. مرده را روح در بر اندازد
47. آن سليمان شهامتی که به عدل
48. صلح باز و کبوتر اندازد
49. آن محیط کرم که یاد کفش
50. سینه در موج کوثر اندازد
51. آن سپهر شرف که پایۀ او
52. سایه بر مهر انور اندازد
53. کبریایش به بر، طراز ظهور
54. گر ز آدم مؤخّر اندازد
55. خویش را هم ز نخل در دنبال
56. ثمر روح پرور اندازد
57. بحر را لطمۀ كفِ جودش
58. چون خس و خار در بر اندازد
59. گرد دامان پارسایی او
60. مستی از چشم عبهر اندازد
61. دم جان بخش خُلق او از رشک
62. بوی گل را به بستر اندازد
63. چون یکی ذرّه، همّتش گیتی
64. پیش خورشید خاور اندازد
65. گر بیابد شراک نعلش حور
66. جای زلف معنبر اندازد
67. رای او چون علم زند گردون
68. پرده بر نور خاور اندازد
69. گر کند تکیه بر حمایت او
70. عرض از خویش جوهر اندازد
71. غلغل ذکر زایران درش
72. لرزه بر قصر قیصر اندازد
73. چون لوای ظفر برافرازد
74. سایه بر هفت اختر اندازد
75. برق رُمحش به نیستان چو جهد
76. ناخن از كف غضنفر اندازد
77. در مصافی که باد حملۀ او
78. از سر فتنه مغفر اندازد
79. زور سرپنجۀ ولایت او
80. رعشه، در حصن خیبر اندازد
81. آب بیلک شرار خرمن سوز
82. به نهنگ بلا در اندازد
83. خم گیسوی جوهر تیغش
84. گردنان را به چنبر اندازد
85. گُرز یک لختیش به صدمه ز کار
86. یال و بُرز دو پیکر اندازد
87. لرزۀ هیبتش چو موج از تن
88. جوشن سام صفدر اندازد
89. عکس تیغش کند چو جلوه گری
90. جسم آیینه جوهر اندازد
91. مدحتش ماهی زبان مرا
92. در شط می شناور اندازد
93. غیبتم سوخت قرب دوست، مگر
94. رسم هجر از میان بر اندازد
95. بنده پرور شها نثار رهت
96. خاطرم گنج گوهر اندازد
97. نه سواد است و نه صریر قلم
98. عطسۀ خامه عنبر اندازد
99. چون نشینم خمش که مدحت تو
100. آتش شوق در سر اندازد؟
101. گردمی، نغمه در گلو شکنم
102. در گریبانم اخگر اندازد
103. چون شکیبد دلم که شعله کمند
104. در گلوی سمندر اندازد؟
105. خارخار ستایش تو مرا
106. بر رگ و ریشه، نشتر اندازد
107. سایه چون مدحت افکند به ضمیر
108. خامه خورشید انور اندازد
109. گرم مدح تو چون شود نفسم
110. عود و عنبر به مجمر اندازد
111. برکشد زاغ خامه ام چو صفير
112. شاهباز فلک پر اندازد
113. شاهد بی نیاز طبع مرا
114. بیند ار حور، زیور اندازد
115. گر به گلشن ز نظم من به میان
116. عندلیب نواگر اندازد
117. از سر شوق گل به دامانش
118. حلّه های معطّر اندازد
119. صیت جاه من از گدایی تو
120. نام جم از جهان بر اندازد
121. بر درت دست بی نیازی من
122. خاک در کاسۀ خور اندازد
123. جوهری چون تویی، سخن با من
124. کس نیارد، برابر اندازد
125. ناتراشیده خارهای بدل
126. کی شکستی به گوهر اندازد؟
127. نقش کلکم عطارد ار بیند
128. به خوی شرم، دفتر اندازد
129. نقطۀ امتحان خامۀ من
130. شور در مغز اختر اندازد
131. می دانش فزای فكرت من
132. هوش را نشئه در سر اندازد
133. بیند ار حلّۀ بلاغت من
134. لفظ را معنی از بر اندازد
135. فعل مشتق ز شرم تقریرم
136. خویش در صلب مصدر اندازد
137. جان فزا مدحتت که آب بقاست
138. موجه در جوی مسطر اندازد
139. شكر لله، نشد که خامۀ من
140. جز مدیحت به دفتر اندازد
141. نقص همّت نگر که خاقانی
142. زیر پای قزل سر اندازد
143. زیر پایم قضا به دولت تو
144. اطلس چرخ اخضر اندازد
145. سدِّ نظمی که در جهان بستم
146. ظلم يأجوج را بر اندازد
147. خامه يازم، چو در جهان گیری
148. علم از کف سکندر اندازد
149. اژدهاکلک کاویانی من
150. سر ضحاک اژدر اندازد
151. زین قلم حاسد است، زهره شکاف
152. نی به ناف بداختر اندازد
153. شرمگین از قصور خود نشوم
154. عفوت ار سایه بر سر اندازد
155. خاطرم طرح قصر شأن تو را
156. چون به فکر محقّر اندازد
157. تا خرامی به تارکش، خود را
158. سدره، در پای منبر اندازد
159. با ولای تو، جام تلخ اجل
160. کام جان را به شکّر اندازد
161. تا ابد گوش اگر دهی به لبم
162. چه گهرهای بی مر اندازد
163. چشم دارم که خاک درگاهت
164. سُرمه واری به منظر اندازد
165. صلۀ مدح، گوشۀ نظری
166. به حزین ثناگر اندازد
167. طمع دنیوی لبم نکند
168. حرف خواهش به محشر اندازد
169. جرعه نوش زمانه نیست لبم
170. تشنگی را به کوثر اندازد
171. زر و سیم و گهر عنایت تو
172. می نخواهم به چاکر اندازد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده