1. زده ام طبل عشق و رسوایی

2. شهرۀ شهرتم به شیدایی

3. دل و دین داده ام به مغبچگان

4. همه جادو و شان یغمایی

5. همه آرام جان دلشدگان

6. همه درمان ناشکیبایی

7. می زنم جرعه، می کشم ساغر

8. با خراباتیان هرجایی

9. مده از دست ای حریف دمی

10. ذوق مستی و باده پیمایی

11. جز خرابات، دل نیاساید

12. نشوی هرزه گرد و هرجایی

13. لوحش الله ز اهل آن که به زهد

14. ننمایند دامن آلایی

15. همه آزادگان خوف و رجا

16. همه ویرانیان و ترسایی

17. همه نو خط عذار و سیمین تن

18. همه سرو ریاض رعنایی

19. از فروغ جمالشان گردد

20. آب در دیدۀ تماشایی

21. همه روح روان و مونس دل

22. راحت افزای کنج تنهایی

23. همه مرهم نِهِ جراحت دل

24. همگی مایۀ تن آسایی

25. کرده سرگشتگان دلشده را

26. خضری خطّ و لب مسیحایی

27. خطّشان مایۀ دل آشوبی

28. لبشان شهرۀ شکرخایی

29. غمزه ها جمله در سپهداری

30. مژه ها جمله، در صف آرایی

31. طرّه سنبل، جبین سمن پیرا

32. غنچه لب چهره ورد حمرایی

33. گونه چون لاله، لاله نعمانی

34. مژه خونی نگاه و یغمایی

35. شمع روی و بیاض گردنشان

36. غیرت بدر و رشک بیضایی

37. قد قیامت خرام غارتگر

38. مژه ناوک، اشارت ایمایی

39. همه مدهوش جام مهر و وفا

40. همه در جوش باده پیمایی

41. رشک طورست مجلسی که کند

42. شفقی باده، مجلس آرایی

43. ساقی آن بادۂ صبوح بیار

44. که سرآرد، شب جگرخایی

45. بده آن می که جان بیاساید

46. که ندارم سر تن آسایی

47. ساقی آن ساغر طهور بیار

48. که دهد سینه را مصفّایی

49. بده آن آتش خرد سوزم

50. که ملولم از این تبه رایی

51. ساقی آن آب لاله رنگ بیار

52. که کند خانۀ دل آرایی

53. بده آن صیقلی که پردازد

54. دل از آلایش هیولایی

55. ساقی آن مایۀ سرور بیار

56. چند ازین خون دیده پالایی؟

57. چند کورانه راه کج سپرم؟

58. بده آن نور چشم بینایی

59. تا ره نعت سروری سپرم

60. که رسولش بود تولّایی

61. شاه مردان علی که بر خاکش

62. فخر عرش است، جبهه فرسایی

63. افتتاح صحیفۀ «کن» را

64. نام نامیش کرده طغرایی

65. مردگان مغاک گیتی را

66. دم پاکش کند مسیحایی

67. در ره مدحت گران قدرش

68. خامه ام را رسد شکیبایی

69. نُه فلک را به رقص می آرد

70. نفسم از بلند آوایی

71. شهسوارا، ز گرد شبرنگت

72. مشک بیز است زلف حورایی

73. دین پناها، ز خاک درگاهت

74. سرمه زیب است چشم بینایی

75. کرده صبح ازل به لوح قضا

76. کلک حکم تو، صفحه آرایی

77. با حدوث تو عقل کل گوید

78. به قدم ناز کن که می شایی

79. آسمانت چو چاکران گوید

80. بنده فرمانم، آنچه فرمایی

81. کرده با یاد ماه طلعت تو

82. همه یوسف وشان، زلیخایی

83. به هوای تو می زند قطره

84. آه دشتیّ و اشک دریایی

85. مردگان را به یک نفس بخشد

86. دم صدق تو فیض احیایی

87. به دو انگشت، یک اشارت تو

88. ذوالفقاری کند ز برّایی

89. عِقد قندیل روضۀ توکند

90. طارم عرش را ثریّایی

91. سومنات محبّت تو بود

92. فارغ از رسم محفل آرایی

93. زلف حورانش کرده فرّاشی

94. رخ خوبانش فرش دیبایی

95. دل شوریدگانش ناقوسی

96. رگ جان جهان چلیپایی

97. خاطر قدسیانش مرآتی

98. دل سیمین برانش خارایی

99. جرم بخشا، ترانه ای سنجم

100. خالی از شرح و بسط انشایی

101. رشک مانیّ و نسخۀ ارژنگ

102. کلک فکرم، به صفحه آرایی

103. چون برآرم نفس فرو مانند

104. همۀ دودمان ز گویایی

105. زادۀ طبع نشئه زا كلكم

106. زده بر صفحه، موج صهبایی

107. بر سپهر سخنوری، شعرم

108. کرده هر نقطه ایش شعرایی

109. لیک نتوانم از خجالت زد

110. در مدیح تو لاف غرّایی

111. حوریان ریاض مدحت تو

112. بس که دارند شور زیبایی

113. برده بند نقاب شاهد فکر

114. از سر انگشت خامه گیرایی

115. شهریارا حزين جان بازت

116. که سراپا سری ست سودایی

117. همه یک جان بود فدایی وش

118. همه یکدل بود تمنّایی

119. چه شود گر خط غلامی خویش

120. برساند به زیب امضایی؟

121. نبود با من دل آزرده

122. غم دنیاو فکر دنیایی

123. نه به کفرم سری نه با ایمان

124. نه به تقوی، نه باده پیمایی

125. نه به شاهد خوشم نه با زاهد

126. نه به مسجد نه دیر ترسایی

127. نبرد دل، به هیچ شیوه ز من

128. لب لعلیّ و چشم شهلایی

129. از دو عالم رمیده خاطر من

130. هستم آنِ تو، هر چه فرمایی

131. وقت آن شد که در مقام دعا

132. نی کلکم کند شکرخایی

133. باد در دیدۀ محبّانت

134. نور رای تو، شمع بینایی

135. در جگرگاه دشمنانت باد

136. دم تیغ تو در جگر خایی