قطعه شمارۀ 13 : قطعه در شکایت بعضی از مردم زمان خود
1. قدر هر سفله، از تو گشت علم
2. ای سپهر خَم، این چه انصاف است
3. از تو، امروز کافی الملکی ست
4. هر که تمغای ...ون اوقاف است
5. تا که سگ یافت می شود، ندهی
6. به هما استخوان، که اسراف است
7. پرنیان باف، تخته کرده دکان
8. روز بازار بوریاباف است
9. لب معنی، به مهر خاموشی ست
10. سر و سرمایه در جهان لاف است
11. سفله پس کیست در زمانه؟ بگو
12. ارذل النّفس اگر ز اشراف است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده