قطعه شمارۀ 40 : مطایبه
1. پرسید دوش ساده دلی از من این سخن
2. با سینۀ پرآتش و با دیدۂ پرآب
3. کاندر زمانه هر چه بود، نیست بی سبب
4. خواه آشکار جلوه کند، خواه در حجاب
5. این معنی از کجا زده سر، در تعجّبم
6. کابنای هند، جملگی از شیخ تا به شاب
7. یکباره، بعد حادثۀ جان گسل که شد
8. از التهاب آتش آن، سینه ها کباب
9. چون کلک کجروی که ز مِسطر بدر رود
10. گر دیده اند یکقلم، از جادۀ صواب
11. زین گوشمال حادثه، گشتند گنده تر
12. مانند فضله ای که فتد بر وی آفتاب
13. گفتم درین سؤال که کردی شگفت نیست
14. در کسوت مثال، کنم روشنت جواب
15. چون قحبه، سر ز کوی خرابات برکند
16. یکبارگی نیفکند اول ز رخ نقاب
17. گاهی حیا به خاطرش آید، گهی حذر
18. در نیم شب، زند به حریفان می و رباب
19. امّا فتاد چون به کف شحنه و عسس
20. گردد خلاص اگر، زخم و پیچ احتساب
21. آسوده خاطر است ز اندیشۀ جهان
22. دیگر حریف او نتوان شد به هیچ باب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده