غزل شمارۀ 181
1. زان پیشتر که باده به پیمانه آشناست
2. چشم ترم به گریۀ مستانه آشناست
3. چون مردمک، نمی رود از دیده خال تو
4. مرغ نگاه من، به همین دانه آشناست
5. روی نیاز، چون گل رعنا دو رنگ نیست
6. یکسان دلم به کعبه و بتخانه آشناست
7. عادت به سخت رویی ایّام کرده ایم
8. با سنگ کودکان، سر دیوانه آشناست
9. بیگانه است در نظرم دور آسمان
10. چشمم همین به گردش پیمانه آشناست
11. در آتشم ز نسبت شمشاد باقدت
12. در غیرتم که زلف تو با شانه آشناست
13. گرد خط از رخت ننشیند به آب تیغ
14. این بوستان، به سبزۀ بیگانه آشناست
15. چون شمع، زنده ایم حزین از حدیث عشق
16. ما را زبان به گرمی افسانه آشناست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده