غزل شمارۀ 188
1. گرمی مهر، به ویرانه و آباد یکی ست
2. حسن اگر تیغ کشد، بنده و آزاد یکی ست
3. جور کش می طلبد، غنچۀ شیرین کارت
4. ور نه در چنگ غمت خسرو و فرهاد یکی ست
5. چه کنم آه، که گلبرگ بناگوش تو را
6. نگه گرم من و سیلی استاد یکی ست
7. تنگی سینه دلم را به فغان می آرد
8. ورنه با ناز تو، خاموشی و فریاد یکی ست
9. آتش آه مرا قوّت تأثیر کجاست؟
10. دل سنگین تو و بيضۀ فولاد یکی ست
11. دل چو تسلیم شود جور و جفا، مهر و وفاست
12. عشق اگر یار شود، طینت اضداد یکی ست
13. رخنه در جوشن جانی که نکرده ست کجاست؟
14. تیغ مژگان تو و خنجر فولاد یکی ست
15. دل چو با خویش نباشد، چه گلستان، چه قفس
16. بوستان پیش من و کنج غم آباد یکی ست
17. عکس یار است که دارد همه جا جلوه، حزین
18. چهره پرداز، در آیینۀ ایجاد یکی ست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده