غزل شمارۀ 192
1. زان شراری که نهان در دل خارا می سوخت
2. شمع در انجمن و لاله به صحرا می سوخت
3. بود از ساقی ما دوش، ز بس مجلس گرم
4. رنگ در ساغر گل، باده به مینا می سوخت
5. رخ ز می با که برافروخته بودی که ز رشک
6. طرفه آتشکده ای ، در دل شیدا می سوخت؟
7. مست من کاش ز میخانه برون می آمد
8. مفتی مدرسه را، دفتر فتوا می سوخت
9. سینۀ چاک ز بس آتش سودای تو داشت
10. آب در آبلۀ بادیه پیما می سوخت
11. کفر دین را نگهت، برق به خرمن زده است
12. شیخ در صومعه، ترسا به کلیسا می سوخت
13. شمع سان روی تو در چشم ترم آتش زد
14. خس و خار مژه ام، در دل دریا می سوخت
15. عشق در سینۀ من نقش تعلّق نگذاشت
16. دل گرمم، خس و خاشاک تمنّا می سوخت
17. ز آتش جلوۀ من، شهر کباب است حزین
18. آه ازین برق که در خرمن دلها می سوخت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده