غزل شمارۀ 197
1. در دل چو به یاد رخ او نور فرو ریخت
2. چون طور، بنای دل مهجور فرو ریخت
3. دردی رگ جان داشت، چنان مجلسیان را
4. کاغشته به خون، نغمه ز طنبور فرو ریخت
5. از یاد لب او نمک آرید، که مرهم
6. خون گشت وز زخم دل ناسور فرو ریخت
7. هر شکوه، که چون گریه به دل بی تو گره بود
8. سیلی شد و از دیدۀ مهجور فرو ریخت
9. هر ابر که برخاست ز دریای سرشکم
10. باران تجلّی شد و در طور فرو ریخت
11. سر در رهت آرایش دار است حزین را
12. لعلت به لبش، بادۀ منصور فرو ریخت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده