غزل شمارۀ 293
1. صبا را گرد سر گردم، که از کوی تو می آید
2. سمن را جان برافشانم، کزو بوی تو می آید
3. زبان نکته سنجان در دهان انگشت حیرت شد
4. تكلّم الحق از چشم سخن گوی تو می آید
5. اگر خواهی که باز آید دل، ای آرام جان بازآ
6. علاج وحشت از رم خورده آهوی تو می آید
7. گشاد تیره بختان از خم زلف تو می خیزد
8. شب ما روز کردن، از بر روی تو می آید
9. حزین، دیر و حرم را مست دارد ذکر توحیدت
10. به هر جاگوش دادم، بانگ یا هوی تو می آید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده