غزل شمارۀ 297
1. سحر ز هاتف میخانه ام سروش آمد
2. که بایدت به در پیر میفروش آمد
3. به جان چو خدمت میخانه را کمر بستم
4. سرم ز مستی آسودگی به هوش آمد
5. چو ره به گشت گلستان وحدتم دادند
6. نوای بلبل و زاغم، یکی به گوش آمد
7. به پای مغبچه گر جان دهم غریب مدان
8. که خون مشرب یک رنگیم به جوش آمد
9. برآور از قفس ای بلبل خزان زده سر
10. که فصل گل شد و ایّام عیش و نوش آمد
11. دگر خموش نشستن به خانه، بی دردی ست
12. که قمری از سر هر شاخ در خروش آمد
13. سرم به قیصر وخاقان فرو نمی آید
14. از آن زمان که سبوی میم به دوش آمد
15. کسی زبان نتواند به راز غیب گشود
16. جرس به قافلۀ اهل دل خموش آمد
17. به دست پیر خرابات توبه کرده حزین
18. که مست از در میخانه خرقه پوش آمد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده