غزل شمارۀ 317
1. دل آزاده، باخدا باشد
2. ذکر، نسیان ماسوا باشد
3. دل چو خالی شد از خیال خودی
4. حرم خاص کبریا باشد
5. می رسد هر نفس نسیم وصال
6. خنک آن دل، که آشنا باشد
7. ای رخت قبله گاه مشتاقان
8. کس مباد از درت جدا باشد
9. عاشق از دست غمزه ات تاکی
10. کشتۀ تیغ ابتلا باشد؟
11. جلوه تا چند در جهات کنی؟
12. از توهرگوشه فتنه ها باشد
13. کفر زلف تو راهزن گردد
14. نور روی تو رهنما باشد
15. رخ برافروز تا فرو سوزد
16. ذرّه هایی که در هوا باشد
17. جلوه کن در لباس یکتایی
18. تا من و ما، تمام لا باشد
19. می توحید را به ساغر کن
20. خرقۀ زهد، گو قبا باشد
21. هر چه عاشق کند، خدا کرده ست
22. نکته بر عاشقان خطا باشد
23. هر که فانی شود ز خویش حزین
24. مَن رَانی فَقَد رَا باشد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده