غزل شمارۀ 33
1. ز لوح سینه ستردیم، علم فتوا را
2. به آب میکده شستیم، لوث تقوا را
3. به بوی سنبل خلد، آستین فشان بینم
4. مقیّدان سر زلف عنبر آسا را
5. میان ما و تو مشکل حکایتی ست که نیست
6. مرا دل و تو ندانسته ای، مدارا را
7. به یاد لالۀ رخسار آتشین رویی
8. ز خون دیده دهم آب، کوه و صحرا را
9. خراب نرگس مست سهی قدان گردم
10. که داده اند به تاراج غمزه دلها را
11. به نسبت تو مگر خاطرم بیاساید
12. که سر به کشور دل داده شور و غوغا را
13. به ارمغان برسان ای صبا شمیم گلی
14. که سرّ عشق بود فاش، پیر دانا را
15. دلم ز جلوۀ این خلق بی اصول گرفت
16. خدا کند که ببینیم، رقص مینا را
17. ز خاک صومعه ها، بوی شید می آید
18. کشم به دیده، غبار در کلیسا را
19. ز بس رمیده دل از اهل خانقاه، حزین
20. به دیده می سپرم راه دیر ترسا را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده