غزل شمارۀ 382
1. طاق میخانۀ مستان خم ابروی تو بود
2. صاف پیمانۀ عرفان، رخ نیکوی تو بود
3. خسرویها به هوایت دل مسکینم کرد
4. گنج باد آور من خاک سر کوی تو بود
5. صبح دیوانۀ آن چاک گریبان می گشت
6. شب سیه مست خیال خط هندوی تو بود
7. دلبران در خم زلف تو گرفتار شدند
8. آفت شیر شکاران، شکن موی تو بود
9. کار آشفته دلان، راست به ایمای تو شد
10. شب که محراب دعا قبلۀ ابروی تو بود
11. نشئه در طینت می چشم فسونسازت ریخت
12. ساقی میکده ها نرگس جادوی تو بود
13. سرو قدّان همه در سایۀ دیوار تواند
14. چشم آهو نگهان محو سگ کوی تو بود
15. شیشه بودیم که صهبای تو بیرون زد رنگ
16. دیده بودیم که همراه صبا بوی تو بود
17. شب که در بتکده نالیدی از اخلاص حزین
18. حق پرستان همه را گوش به یاهوی تو بود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده